ناگهان گریه ام گرفت !

 

از یاد نبر که از یاد نبردمت!
از یاد نبر که تمام این سالها،
با هر زنگ ِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
گوشی را برداشتم
و به جای صدای تو،
صدای همسایه ای،
دوستی،
دشمنی را شنیدم!
از یاد نبر که همیشه،
بعد از شنیدن آهنگ ِ «جان مریم»
در اتاق من باران بارید!
از یاد نبر که - با تمام این احوال-
همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بودى
همیشه این من بودم
که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم!
همیشه حنجره من
هواخواه ِ خواندن آواز آرزوها بود!
همیشه این چشم بی قرار...

- یک نفر صدای آن ضبط لاکردار را کم کند!؟

 

 

پ.ن. از یاد برده ای... می دانم... وگرنه اینگونه نبودی...

پ.ن. هر خروسخوان به دلم برات میشود / جا پایت را باد/  خواهد آورد ...

پ.ن. اینجا، هوا خوب است... اما نه به خوبی ِ ایران...

        اینجا، همه چیز خوب است... اما نه به خوبی ِ تهران...

        اینجا، همه چیز رو به راه است... اما نه به اندازه ی خانه ی خودمان...

        اینجا، پر از آرامش است... اما نه به اندازه ی اتاقم...

پ.ن. ...

 

تا بعدی بهتر.