می روم... از رفتن من شاد باش...

 

با آدم ها ارتباط برقرار می کنم...

حرف می زنم...

و فراریشان می دهم، پیش از آنی که ترکم کنند...

 

 

دارم می روم یک جای جدید... یک خانه ی جدید با همسایه های جدید...

چه خوب گفته بود این همسایه ی دل که...

به شهر خود روم و شهریار خود باشم...

 

باقی نمی توان گفت، الا به غمگساران...

 

 

...