دیگر نمی رود...

 

هر شب که می خواهم بخوابم

می گویم

صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ

وانمود می کنم

هیچ دلتنگت نبوده ام

صبح که بیدار می شوم

می گویم

شب، با چمدانی بزرگ می آید

و دیگر نمی رود.

 

 

پ.ن. دیشب...

        چقدر دلم می سوزد...

پ.ن. خیالت راحت... غصه نمی خورم... فقط اگه طوریم شد، به حرفت عمل نکن... خودم مقصر بودم... اون گناهی نداره...

پ.ن. ...

 

تا بعدی بهتر.