نذار بشکنه...

 

خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کردم، باید به عدالتت شک می کردم...

خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کردم، بهت اعتماد کردم...

خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کردم، بهت تکیه کردم...

خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی بدجور شکستی... دلمو می گم... خیلی بد شکستیش...

خودت بگو چندتا درد به یکی بدی، صداش در نیاد؟؟؟

هیچی نگه... ساکت باشه... بگرده دنبالت... دنباله یه نشونه...

توو همون زندگی که خودت بهش دادی.. همون زندگی که بیشتر و بهتر از همه، خودت همه شو از اول تا آخر می دونی... چقدر بگرده؟ چقدر؟؟؟

تا کجا دنبالت بیاد؟؟؟

تا کجا دنبالت بگرده؟؟؟

کجاها رو بگرده تا یه نشونه بهش نشون بدی؟؟؟

حق نداره شک کنه؟؟؟

اگه بگی نه... خیلی بیشتر باید به عدالتت شک کرد...

یه نفر یادمه تکیه کلامش، " بی انصاف " بود...

حالا می ذاری بهت بگم؟؟؟

نه... نمی گم... فقط شک می کنم... شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک می کنم...

خودت می دونی... می دونی چی می خوام... نمی گم... به هیچ کس نمی گم ازت چی خواستم...

آخه چندتا درد؟؟؟ خودت بگو چطور تحمل کنه؟؟ بهش یاد بده... نذار بشکنه... نذار شک کنه...

بهتر از همه می دونی که خیلی صدات زدم... اگه بی جواب بذاریم، به خودت قسم، از همین راهی که اومدم، بر می گردم... به خودت قسم... به همون عدالتت که بهش شک کردم، قسم...

نذار بشکنه... نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــذار...

 

پ.ن. ...

پ.ن. حال همه ی ما خوب است... اما تو باور مکن...!

پ.ن. تو را در خلوتم تکرار خواهم کرد... ز تو تصویر خواهم ساخت و آنگاه... از تمام غصه هایم برایت حرف خواهم زد... برایت شعر خواهم خواند... تو را از خواب بی دردی، شبی بیدار خواهم کرد...

پ.ن. آن کسی که گریه می کند، یک غم دارد... اما آنکه می خندد، هزار غم دارد...!

پ.ن. مثل همیشه... آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم...

 

تا بعدی بهتر.