این روزها...!

 

29/1/85

3:00 نصفه شب ... دلم گرفت... چراغ اتاقم خاموش بود... دفترم کنار تختم بود، توو تاریکی بازش کردم و نوشتم:

می گذرند...

این روزها...!

مثل باد...

مثل برق...

و چه سخت...

 

پ.ن. چه زود دلم گرفت!!!

پ.ن. دروغگوها به بهشت نمی روند...!

پ.ن. هیچ درمانی نداره... چه جمله ی تلخی...

پ.ن. وداع شاید به ودیعه نهادن چیزی باشد در دل ها، برای رجعتی دوباره...

پ.ن. آیا همه ی شما، بی گناهید؟؟؟

 

تا بعدی بهتر.

 

نظرات 6 + ارسال نظر
باران پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ق.ظ http://mosapher.blogfa.com

توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره .... چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره ....// سلام ....// آره .... این روزا خیلی سخت می گذره .... خیلی سخت ....// یادت نرفته که قول دادی هر وقت دلت گرفت ................... قول دادی ندا .... قول دادی .... یادت نره ....

باران پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ب.ظ http://mosapher.blogfa.com

سلام ....//

وقتی دلتنگ شدی:
به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره
وقتی ناامید شدی:
به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
وقتی پر از سکوت شدی:
به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
وقتی دلت خواست ازغصه بشکنه:
به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته ....

امیر پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.classicart.persianblog.com

سلام

فرنگیس جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ق.ظ http://unim.persianblog.com

با تو بودن را تجربه کرده ام و بی تو بودن را نیز... اما بی تو بودن را ترجیح می دهم... زیرا امیدی است برای با تو بودن!// سلام... //

توکای تنها جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:59 ق.ظ

حرفی ندارم بزنم ...
سکوتمو ترانه کن ...

دریا جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:06 ب.ظ

من دلم سخت گرفته است
از این مهمانخانة مهمان‌کش
روزش تاریک....
غریبة آشنای من
نمی‌شناسمت به اسم، به رسم، به نشانی و...
اما انگار می‌شناسمت به دوستی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد