اینها گله نیست!


بودنت برایم خاطره ای شد که از یادآوری اش تنها دلم می گیرد... تو که نمی خواستی بمانی٬ برای چه آمدی؟ از تو پرسیدم، گفتی از خودت بپرس!! راستش را می گویم، جوابی برایش ندارم... چون تو رفتی، نه من!!!

اینها گله نیست... فقط حرف هایی ست از روی دلتنگی! این همه روز و شب، دلت نه برای من، که برای خاطراتمان، تنگ نشد؟ آن همه دلواپسی پشت کدام شب نشست که پایانش سپید نبود؟

دوباره می گویم: اینها که می نویسم، گله نیست... حرف هایی ست که نمی دانم چرا تا بودی، نگفتمشان... می دانی؟ تا بودی، می گشتم! دنبال بهانه ای که نگهت دارم برای همیشه! وقتی رفتی، تازه فهمیدم سال ها پیش گمت کرده بودم! از همان روز که دنبال بهانه ای برای ماندنت می گشتم!!! دیگر دلتنگ هیچ دلسنگی نمی شوم!!

 

پ.ن. دلتنگِ دلِ سنگِ تو هستم!!!
پ.ن. هرگز عاشق نبودم و نیستم...

***
زیباترین روزهایمان را هنوز ندیده ایم٬
                              زیرا زیباترین واژه ها را هنوز برایت نگفته ام...!

تا بعدی بهتر...