درباره من
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مرداد 1389 1
- تیر 1389 1
- خرداد 1389 1
- اردیبهشت 1389 3
- فروردین 1389 1
- بهمن 1388 1
- دی 1388 1
- مهر 1388 2
- شهریور 1388 1
- تیر 1388 1
- اردیبهشت 1388 2
- بهمن 1387 1
- دی 1387 1
- مهر 1387 1
- مرداد 1387 1
- تیر 1387 1
- خرداد 1387 1
- اردیبهشت 1387 1
- آبان 1386 2
- مهر 1386 2
- شهریور 1386 1
- مرداد 1386 4
- تیر 1386 3
- خرداد 1386 2
- اردیبهشت 1386 3
- فروردین 1386 2
- اسفند 1385 2
- دی 1385 4
- آذر 1385 4
- آبان 1385 5
- مهر 1385 7
- شهریور 1385 3
- مرداد 1385 6
- اردیبهشت 1385 9
- فروردین 1385 3
- اسفند 1384 9
- بهمن 1384 5
- شهریور 1384 2
- مرداد 1384 4
- تیر 1384 5
- خرداد 1384 2
- اردیبهشت 1384 4
- فروردین 1384 5
- اسفند 1383 3
- بهمن 1383 4
واقعاْ اتفاق افتاد!
تو؛
ناگهان آمدی،
اتفاقی ماندی،
اتفاقی حرف زدی،
اتفاقی قول دادی،
اتفاقی دوست داشتی،
اتفاقی گُمم کردی ،
اما "واقعاً "رفتی !
من؛
به گاه آنجا بودم که آمدی،
واقعاً ماندنت را پذیرفتم،
واقعاً حرف هایت را شنیدم،
واقعاً قول دادم،
واقعاً دوست داشتنت را باور کردم،
واقعاً گُم شدم،
اما "اتفاقی" فراموشت کردم!!!
پ.ن. اتفاقی این بار "پ.ن." ندارد!
پ.ن. "واقعا ً " از "اتفاق" بدم می آید!!
پ.ن. آهای......... با توأم، دیکته ام خوب شده؟!!!؟
زیباترین روزهایمان را هنوز ندیده ایم،
زیرا زیباترین واژه ها را هنوز برایت نگفته ام...!
تا بعدی بهتر...
سلام غريبه ی آشنا . ای کاش هيچ وقت چيزی اتفاقی رخ نمی داد . کاش هيچ وقت دو نگاه غریبه اتفاقی به هم دوخته نمی شدند . اما چه ميشه کرد ؟ هميشه يه اتفاق و بعد هم فاجعه ی دلبستگی .
سلام خوبی؟... دفتر عشق آپدیت شد. منتظر حضور سبزت هستم و مثل همیشه نظر زیبای شما. یا حق ./ با زمزمه های نام تو ، روئیدن و بالیدن جوانه های عشق را در وجودم احساس می کنم و با حس زیبا و عارفانه اقاقی های عاشق همراز می شوم و تو را در بلوغ سبز نمازهایم شکر می گزارم امید آن که از آن نور تجلی که بر قلب های بیدار دلانت تاباندی تا تو را به یکتائیت بستایند ، بر جان من نیز بتابانی…!
اتفاقی اومدم اتفاقی حرف زدم اما عجیب واقعی موندم !!!! اتفاقی گمت نکردم من اصلا تورو پیدا نکرده بودم ! ما با اسمها بازی می کردیم تو خوب میدونستی با کی طرفی و من خودمو میکشتم تا مطمئن بشم تو کی هستی بعضی وقتها خودتو لو میدادی هر جام دوست داشتی میزدی زیرش منم جدی نمی گرفتم چون باور کرده بودم که تویی !! اما نمی دونستم که تو برنده این بازی بودی و هستی .... بازی که نمیدونم چرا نه جدی میشه نه ...........................................................................................................................................................................!!
سلام.سخته که آدم برای نوشته های ادبیی به این زیبایی و همراه با احساس درونی نظری بده!...قشنگیش در خوندن و درک کردنشه...موفق باشی.
سلام دوست خوبم .نوشته ی قشنگی بود .به امید روزی که قشنگ ترین آرزوهات به حقیقت برسه .بازم بهم سر بزن .
بالا خره نمیخوای زیباترین واژه ها رو بنویسی . هرچند بگذار توی دنیای ما یه چیزایی دست نخورده بمونه . ان جوری بهتره .
سلام دوست غریبه بهارت و سال جدیدت مبارک.چی شده؟راست می گن عاشقی هم بد دردیه ها...
سلام دوست آشنا/ نوشته هات قشنگه.../ فقط اگه بدونم کی باعث این نوشته هاست٬ می کشمش... بازم میام...........
چه عاشقانه آمدی چه عارفانه میروی ///چه با بهانه آمدی چه بی بهانه می روی///هوای ابری دل وکویر مبهم هوس ///چه دانه دانه آمدی چه عاصیانه می روی ///در آن غروب سخت من به جنگ چنگ وبخت من/// چه کودکتنه آمدی چه آمرانه می روی............
سلام غریبه خوبی نازنینم خیلی زیبا نوشتی اتفاق ها همیشه بد نیستن و همیشه ه خوب نیستن خیلی از اونهایی که به ظاهر بدن بی نهایت برای ما مفیدن و عکس این هم هست به هر حال امیدوارم که تو همیشه شاهد بهترین ها باشی تصویر زیبایی رو هم انتخاب کرد برای این پست زیبا
دوست عزیز سلام امیدوارم که خوب باشی مطلب زیبایی نوشتید قلم زیبایی دارید که به زیبایی متن افزوده اتفاق ها ی خوب رو کمتر کسی میتونه ببینه و ازش استفاده کنه همیشه باید مترصد فرصت های خوب بود ...غریب...
سلام دوست غريبه هر وقت آپ کردی خبرم کن.